جدول جو
جدول جو

معنی ناطق بنارسی - جستجوی لغت در جدول جو

ناطق بنارسی
(طِ قِ بَ رِ)
قاضی لطف علی خان بنارسی. مؤلف تذکرۀ صبح گلشن آرد ’از ممتازان شهر بنارس بود و در خوش بیانی حریف شعراء فارس’. او راست:
بازار حسن گرم شد امشب ز داغ ما
افروخت بزم لاله رخان از چراغ ما.
*
چشمم به خدا طاقت دیدار ندارد
ور نه بت من پرده به رخسار ندارد.
*
در جهان هنگامه ها برپا ز قامت کرده ای
خلق را آگه ز آشوب قیامت کرده ای
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(صِ رِ بِ رِ)
محمد ناصرخان بن محمد سعیدخان طباطبائی از شاعران پارسی گوی بنارس هندوستان است و به روایت مؤلف صبح گلشن ’به اصلاح میرزا محمدحسن قتیل بر زمین شعر قدم توجه گذاشت’. او راست:
گرمی شوق نگر کز دم تیغ فرهاد
در دل سنگ هم آخر شرری پیدا شد.
*
کوه و هامون دجله گردید اشکباری را ببین
آسمان در لرزه آمد آه و زاری را ببین
یار شد با بیوفایان بیوفائی را نگر
دوستان را گشت دشمن دوستداری را ببین.
رجوع به قاموس الاعلام ج 6 و صبح گلشن ص 494 شود
لغت نامه دهخدا